برچسب: سبک زندگی
-
[تکمیل ظرفیت] «دِرَنگ کردن و ادامه دادن»✨
دورهایی درونی که قراره افکار، احساسات و نوع بودنت را خودت اونطوری که دوست داری خلق کنی. ثبتنام تا ۲۱ فروردین ۱۴۰۲
-
هویتهایی که میسازیم و ازشون نمیگذریم
دربارهی دوچرخهام باید بنویسم و درواقع، دربارهی هویتهایی که برای خودمون میسازیم و ازشون نمیگذریم باید بنویسم. دستکشهامو برداشتم، قمقمه رو پرکردم، و رفتم که پنجشنبه صبح یه رکابی بزنم و سر حال بشم.و دوچرخم نبود. یعنی واقعا نبود! دوچرخم رو دزدیدن. و این برام خیلی ناراحت کنندست. دوچرخم بخشی از هویت زندگی جدیدم در…
-
چقدر زندگی کردم
امروز از خونهی دوستم وقتی بچهها خواب بودن زدم بیرون، خونهاش یه خیابون پایینتر از کافه لمیز فاطمی هستش، ده دقیقهایی پیاده اومدم تا لمیز و سفارش دادن و نشستم به خوندن کتاب فرسودگی کریستیان بوبَن که انگار با قلم من نوشته خواهد شد در حوالی ۴۰ سالگیام. هر خط از کتاب را که میخونم…
-
دل من هزار پارهست
دل من هزار پارهست افتاده به هر گوشه هزار بار کندم و رفتم حزنی دارم از رفتن مدام حزنی دارم از این هزار پاره دوست داشتن هزار دوست هزار خانواده هزار مردم، هزار دردست.
-
به نام زندگی
فهمیدم زندگی مرحلهایی نیست که با تلاش زیاد بتوانم بهش برسم. زندگی مرحلهی باز نشدهی یک بازی نیست که روزی بهش برسی. زندگی همینجاست، میان قلم من و ذهن تو نشسته، میخندد. زندگی همین صندلی حصیری در این شب پاییزیست. زندگی همین صدای شمس لنگرودی در هدفون است که زمزمه میکند…
-
بودن و ربودن لحظهها
به دغدغه خودم از بودن و زندگی کردن لحظهها پرداختم. همینطور تفاوت انگیزههای مثبت و منفی را توضیح دادم که میتونه کمک کننده باشه تا از مرحله ترس، اظطراب، افسردگی و … رد بشید و به سمت چیزی که میخواهید بسازید حرکت کنید.
-
سر منشا خرد
گفتم منو ببر به سر منشا خرد سکوت کرد گفتم، من را ببر به سر منشا خرد سکوت کرد. گفتم خودم روشنش میکنم! گفت «قطار خرد حرکت نمیکند تا همه سوار بشن» گفت: از خودت شروع کن، تمام خودت را. …
-
باز تاب
باز، باز این تاب است و من تاب بازم بالا میروم و بر میگردم باز اوج میگیرم و فرود میام بازتابم در تکرار نقشهی تابم این زنجیر تاب است و من زنجیر این تاب بازی در تکرار تابم و تاب تکرار بازیست
-
انسان یک جریان است
انسان جریان رودخانه است، آبیست در مسیر. این رود انسان به سنگهای کناره رودخانه میخورد، سر به سنگ میزند، مقداری انشعاب پیدا میکند، در گوشه و کنار مسیر، برکه و باتلاق میشود. جایی ممکن است جمع شود و پشه بگذارد. گاهی پای درختی میرود و سبز میشود.
-
تو خود حجاب خودی حافظ
من احساس دربند بودن داشتم، همیشه، «حجاب خودی» که حافظ میگفت. برای خلاصی از این حس، رها کردن و از نو شروع کردن را انتخاب میکردم. حال دارم واقعاً میفهمم این حس همان حجاب خود است. این در ذهن من گیر هستش و نه در واقعیت من، کسی پاهای من را زنجیر نکرده است تا…
-
تجربهی قصهها
درونمون به نظرم شبیه این اتاق میمونه، روی هر تیکه از دیوارش یه یادگاری چسبیده. یه خاطره از فلان سفر، یه قصه از بچگی یه فحش از اولین جدایی، یه گریه از فوت عزیزی، یه عکس از اون خاطرهی شیرین، یه هزاری عیدی از لای قرآن و هزاران تیکه از قصههایی که تجربه کردیم و…
-
آیا کمک کردن بی حد و مرز خوب است؟
به تازگی کسی با من قهر کرده و این دلیلی بود که تصمیم گرفتم این موضوع را بنویسیم. چون احساس میکنم آن شخص انتظار بیشتری از من داشته ولی من بیش از این نمیتوانستم از او تشکر کنم. با این مطلب قصد داشتم به چند تا نکته برسم: ما ابرقهرمان نیستیم، دنیا بدون ما هم…
-
از کجا انقدر وقت میاری؟ ۱۰ پیشنهاد برای زمانبندی بهتر
من همیشه دنبال ایدهی مختلف بودم و وقت کم میآوردم دلم میخواست هزارتا کار مختلف انجام بدم. درگیری با زمان این ۱۰ مهارت را بهم یاد داد…