سبد خریدتان در حال حاضر خالی است!
نقش پررنگ ترس
چند وقتی دارم به نقش ترس و تاثیر مقابله با ترس فکر میکنم.
ترس از حجم کارها و پروژهها بعضی وقتها جلوی کار کردنم را میگیره بعد این باعث میشه که کارهای بیشتری عقب بیافته و دوباره شدت پیدا کردن ترس.
یا وقتی امتحان داری و میترسی قبول نشی، از ترس قبول نشدن ممکن بیخیال خوندن بشی، بیشتر با گوشی بازی کنی، بیشتر بخوابی… خود این باعث میشه که وقت بیشتری از دست بدی و دوباره ترس بیشتر…
هفتهی پیش یه امتحان داشتم، سوال اول را که دیدم، ترس همراه با ناامیدی شروع کرد کل ذهنم را گرفت، داشتم فکر میکردم بگم نمیدونم و خودم را از موقعیت خلاص کنم و زودتر از اونجا دور بشم به این امید که امتحان بعدی را حتما میخونم… ولی مکث کردم، بیشتر مکث کردم، تا جایی که میشد صبر کردم که نگم نمیدونم تا دیگه گفت بگو و تمام تلاشم را کردم بهترین جوابی که میدونم را بگم، بله تونستم از ترس رد بشم! موفقیت بزرگی بود، جرات پیدا کردم و سوالهای بعدی را هم در حد حداکثر توانم جواب دادم و در کمال نابوری قبول شدم! توی امتحانی قبول شد که فقط یک لحظه مونده بود که عقب بکشم، یک لحظه «ترسیدن» و دوباره چندین هفته درگیرم میکرد.
خوشحالم که ترس را توی محدودهی خودش نگه داشتم.

برای اولین بار رفتم Windsurfing🏄♂️
،جلسهی اول خوب بود یکم یاد گرفتم، هزاربار افتادم توی آب و تجربهی باحالی بود.
سری بعدی مربیام یکم بیشتر بهم یاد داد و منو برد به سمت آبهای پر عمق همونجایی که دریا آبی پررنگ میشه، روی یه تخته که کنترل چندانی ندارم و هر لحظه ممکن بیافتم دیدم که آب از زیر تخته رد میشه و وارد قسمت پرعمق میشیم اولین چیزی که به ذهنم رسید این بود که ول کنم بشینم روی تخته! مربیام پرسید شنا بلدی؟ گفتم آره، گفت پس نگرانی نداره همینو ادامه بده.
مربی میدونست ترس میاد دنبالم، بعد دقت کردم خیلی از جاهایی که میافتادم فقط به خاطر ترس بود و وقتهایی که نزدیک بود بیافتم مربی میگفت ادامه بده و همین باعث میشد اجازه ندم ترس قلبه کنه و خیلی کمتر میافتادم. یعنی بیشتر دفعات به خاطر ترس میافتادم نه به خاطر اینکه واقعا کنترل از دستم خارج شده.
نقش پررنگ ترس را توی زندگی خودم و اطرافیانم میبینم و بهش فکر میکنم.
۱۸ مهر ۱۴۰۰
ترکیه، چشمه
پرهام
این نوشته و عکس برای شما چه مفهومی داره؟
در اینستاگرام برام بنویسید